این‌که حس کنی آدم بامزه‌ای نیستی سخته نه؟

این‌که حس کنی در روابط اجتماعی‌ات دائم اشتباه می‌کنی سخته نه؟

حس می‌کنم بیمارم، حس می‌کنم مثل یک ربات اسقاطی‌ام که قسمت احساسات مرکز پرازشش خراب شده.

حس میکنم مغزم مثل آب روون به دیواره‌های جمجمه‌ام میکوبه. حس می‌کنم قلبم کبود و پلاسمولیز شده؛ بدن و قلبم هم غلظت نیستند.

 

من: زیر پتو هست و با گوشی تایپ می‌کند. سردشه. غمگین و سردرگمه.


مشخصات

آخرین جستجو ها